به گزارش شهرآرانیوز، اگرچه قیمتها زیاد است، اما قالیهای به اصطلاح دستی هنوز طرف داران خودش را دارد. برای برخی پیروی از مد روز به حساب میآید. آنها که حاضرند برای فرشی که خودشان طرح و نقشه اش را داده اند، دهها میلیون تومان پول بدهند و چند ماه یا یک سال منتظر بمانند.
انتظاری که میکشند از جنس صبر برای خلق یک اثر هنری است. همانی که با افتخار روی زمین یا دیوار خانه شان بگذارند و از دیدنش کِیف کنند. علاوه بر تولیدکنندگان و فروشندگان رسمی فرش، دوست داران فرش دیگری هم هستند که در شهر برای این صنعت بومی تلاش میکنند. امروز و در روز جهانی فرش، پای صحبتهای دو بانویی مینشینیم که به خاطر عشق به این هنر، بافندگی را آموختند، اما سال هاست، هم با آن به درآمدزایی بانوان بی سرپرست و بدسرپرست کمک میکنند، هم به رونق بازار خرید و فروش فرش دست باف در استان.
عصمت مربی
عاشق کارهای هنری بودم مثل نقاشی و به ویژه قالی بافی، آن هم از بچگی. مثل دیگر کارهای هنری آموزش دیدم و شروع کردم. حدود ۲۱ سال پیش. اما به همان اکتفا نکردم، چون عاشق این کار و به ویژه آموزش دادن این حرفه بودم. زیرزمین خانه پدرم مکان مناسبی برای جمع کردن خانمها و آموزش آنها بود. همین کار را هم کردم. چیزی نگذشت که آموزش بافت قالی را به طور ثابت آغاز کرده بودم.
خیلیها مشتاق آموزش بودند و بعد از آن کار. فکر کردم چرا رهایشان کنم حالا که بافنده کنار دستم دارم؟ سفارش کار دادم. طرحهایی که خودم دوست داشتم یا وقتی قرار بود تابلو فرشی را هدیه بدهم. چه بهتر از اینکه یک نفر کار میکرد و نان آور خانه هم میشد.
طراحی برای نقشه قالی را عاشقانه دوست دارم. هنوز که هنوز است بعد از چندسال هربار که فرشی تمام میشود، ساعتها مینشینم نگاهش میکنم، چون حالم با آن خوب میشود. فکر میکنم چه بود و چه شد؟
از آن سالها که آموزش را شروع کردم تعداد زیادی را با این مهارت آشنا و وارد بازار کار کردم. مثلا در مرکز رویش شهرداری که دوسال است در محله نوده فعالیت میکنم سالی دست کم سی تا چهل نفر آموزش میبینند. اما به طور متوسط حدود هفتاد بافنده زیرمجموعه خودم دارم، نه فقط در مشهد بلکه در شهرهای اطراف. شهرستانهای تربت، نیشابور، قائن و روستای چکنه و کوشک آباد. هرکدام کار بخواهند ماشین میگیرم و برایشان وسیله میفرستم. با اینکه بازار خیلی راکد است، اما همیشه مشتریهای خودم را دارم. هنوز اگر نیروی کار باشد من سفارش دارم. کمی پرداخت هزینه برای مشتریها سخت است که آن هم به خاطر وضعیت اقتصادی همه مردم است و همه گیر.
اختلاف قیمت فرشی که نیروی من ببافد تا فرش بازار، زیاد است. با اینکه مشتری من باید شش ماه تا یک سال منتظر بماند ولی میتواند رنگ، نقش و نوع بافت را مشخص کند و باز هم ممکن است تا ۴۰ میلیون زیرقیمت بازار برایش تمام شود. من مشتریانی دارم که نقشه اختصاصی خودشان را میآورند تا ببافم یا رنگ و نقشی که مخصوص به رنگ و چیدمان خانه خودشان است.
اینها مزیت سفارش فرش از تولیدیهای کوچک است. مشتری من میتواند هزینه یک فرش را در اقساط بلندمدت تسویه کند، در حالی که چنین گزینهای در بازار نیست.
از سوی دیگر، چون نقشها و بافتهای متفاوت کار میکنم، بسیاری از بافندهها هم دوست دارند با من کار کنند تا اینکه یک بافت ثابت را مدام تکرار کنند.
فرشهای من ریزبافت هستند و گره ترک و رنگ ابریشم دارند و اینها متقاضیان زیادی دارد. من اهل پیداکردن بازار فروش نیستم، اما مشتریانی دارم که کارهایم را به کشورهای دیگر میبرند یا برای خودشان یا برای فروش. مشترهای وفادار زیادی دارم. آنها که میآیند و خود و اطرافیانش را میآورند. بازار خراب است اما، هم خانمها به ویژه در مناطق حاشیه شهر به شدت متقاضی آموزش و کار هستند، هم مشتریها خواهان این نوع فرش ها.
آذر ظریف
توی فامیل و بین قدیمی ترها بافنده زیاد بود. بارها میگفتم به من قالی بافی یاد بدهید، اما، چون دیدگاهشان این بود که قالیبافتن برای کمک کردن به خرجی زندگی است و من نیازی نداشتم، زیر بار نمیرفتند اصلا و مدام به سختی هایش اشاره میکردند. من البته به کارهای هنری مثل خیاطی علاقهمند بودم و انجام میدادم، اما نمیدانستم این قدر قالی بافی را دوست دارم.
یک بار بالأخره تصمیمم را گرفتم و در کلاس آموزشی آموزشگاه محل ثبت نام کردم. تازه آنجا فهمیدم چقدر قالی بافتن قشنگ است. از پانزده سال پیش دیگر رهایش نکردم. آموزشم به آن کلاس هم ختم نشد. این قدر رفتم تا همه اصول بافتن از صفر تا صدِ برپاکردن دار قالی تا پرداخت را یادگرفتم و کارت مربیگری اش را هم دارم.
مدیر همان آموزشگاهی که کلاس هایش را شرکت میکردم گفت بیا همین جا آموزش بده. از همان روز تاکنون در حال آموزش دادن هستم. نه فقط آموزش بلکه خانمهای نیازمند، بدسرپرست و بی سرپرست را هم به کار گرفتم تا زندگی شان بچرخد. یک شرکت هم ثبت کردم که براساس آن کار تهیه مواد اولیه و خدمات را انجام میدهیم.
از شهر مشهد و حاشیه آن بافنده دارم تا شاندیز، روستاهای درگز و سرخس. منتظرم که هر خانمی با توانایی بافندگی فرش را جذب کنم. اکنون بیست نفر بافنده دارم که مشغول به کار هستند.
مشتریانم هم عاشق فرش دست باف هستند. اصلا این طور خریدکردن برایشان سود هم دارد. اول اینکه یکی دوتا واسطه از این میان کم میشود و قیمت تمام شده فرش پایینتر از بازار خواهد شد. از طرف دیگر اصل کار من این است که فرش را برای خریدارها مناسب سازی میکنم. یعنی میزان بودجه و نحوه پرداخت را میگویند و من براساس آن نوع بافت و زمان تحویل را مشخص میکنم. بعد، چون عجلهای برای دریافت ندارد آن را به بافندهای میسپارم که مثلا بچه کوچک دارد یا روی زمین کشاورزی کار میکند تا درآمد دیگرش باشد.
حتی وقتی مشتری فرش را با اقساط طولانی چندماهه به تولیدکننده خرد سفارش میدهد باز هم پای سود درمیان نیست، زیرا ما همان پول را از خریدار میگیریم و ماهانه به بافنده پرداخت میکنیم، درحالی که خرید اقساطی از فروشگاه برایشان افزایش قیمت زیادی خواهد داشت.
برخلاف تصور خیلیها همه خریداران فرش دست باف افراد ثروتمندی نیستند، بلکه اغلب عاشقان این نوع هنر هستند یا دوست دارند طرح مورد علاقه خودشان را روی زمین یا دیوار خانه شان نصب کنند. همه اینها برای خریدار منفعت دارد.
همین میشود که میرود و نه تنها خودش دوباره برمی گردد، بلکه مشتریهای دیگری هم میآورد. من خریداران زیادی دارم که فرشی مخصوص به خانه خودشان را سفارش میدهند، در حالی که این امکان برای آنها در مغازهها یا ممکن نیست یا خیلی محدود است. من مشتریانی دارم که با نقشههای انحصاری خودشان از آلمان برایم سفارش کار میدهند و ما برایشان میبافیم. به هر حال مسئله این است که فرش دست باف مشتریهای خودش را دارد، اما بافنده خیلی کم است.